برای سلامتی همه نی نی های دنیا صلوات

سلام، از اينكه به وبلاگ من اومديد متشكرم، من محمدمبين هستم و شما را براي خواندن مطالب به پايين وبلاگ دعوت مي كنم. راستي نظر يادتون نره هااااااااا
متشكرم


سلام، از اينكه به وبلاگ من اومديد متشكرم، من محمدمبين هستم و شما را براي خواندن مطالب به پايين وبلاگ دعوت مي كنم. راستي نظر يادتون نره هااااااااا
متشكرم

خیلی شیک و مجلسی
اونم در بهترین رستوران سنتی شهر به نام "زرتشت"
از روز قبل محل رو رزرو کردیم و تزیین و شام و خلاصه بعدش هم کیک و کادو
حسابی خوش گذشت
دست بابا جون و مامان جون و خاله جون و دایی جون هم درد نکنه خیلی زحمت کشیده بودن
اینم چند تا عکس که با عجله گرفته شد چون پسری ما یه جا نمی ایستاد... و حواسش به شمع بود
بیشتر فیلم گرفتیم
دیوارها روغنی بود نمی شد وسیله تزیینی بچسبونیم به زور چسبوندیم وسایل رو




خاله سمانه و مامان جون که کامل عکسش نیفتاده. من و مامان و خاله از سرتاپا به طور تصادفی سبز پوشیده بودیم

سفره غذا که چند نوع غذا بود ماهی و کباب نگینی و کشک بادنجان و سوپ خامه و مخلفات


چای بعد از غذا

دو شب پیش رفته بودیم پارک بهت گفتم مامان بشین عکس بگیرم ببین چطوری نشستی


اینم ردیف ماشینهات تو خونه


اینجا هم داری تلویزیون نگاه می کنی هر چی صدات کردم برگردی اهمیت ندادی

اینجا داشتی کارتون نگاه می کردی تا فهمیدی نگات می کنم یهویی برگشتی نگام کردی و خندیدی

بهت گفتم ژست بگیر ژست گرفتی ... آفرین پسر سربازم

اینجا هم تیشرت من رو انداخته بودی رو سرت

تازگیها بابایی تا از ماشین می ره بیرون می پری پشت فرمون پاهاتو دراز می کنی سمت کلاج مثلا رانندگی می کنی

محمدمبین مامان
عزیز دل مادر
فدات شه مامانی؟
تصدقت بره؟؟؟
روز به روز داری بزرگتر می شی... چند روز دیگه تولد سه سالگیته
انگار همین دیروز بود که در آغوشم جای گرفتی
دوستت دارم خیلی دوستت دارم
مامانی تنبلتو ببین دیر دیر می یاد واست می نویسه
ببخش گلم
کم غذا شدی نمی دونم چرا!
عشقت شده ماشینهات اونقدر وابسته ای به ماشینهات که حد نداره
تازه داره جمله بندی می کنی و تیکه کلامت شده ای بابا![]()
مامان بیا
مامان پاشو
هام بده
ماشین بخر
بیشتر دو کلمه ای صحبت می کنی
خیلی من و بابا متین دوستت داریم
فدات شمممممم منننننن![]()
ماشاله تا ۱۴ هم می شماری ای جونم ای جوووونم
اوووووووووووووووه پسر خوشگلم ببین مامانی تنبلت بعد از چند مدت اومده و داره مطلب می زنه تو سایت
ببخشید تو رو خدا![]()
پسر خوشگلم که الان دو سال و نیمت تقریبا شده
و هر روز مهدکودک می ری و زحمت می کشی و تند تند مریض می شی و تو آخرین مریضیت که هفته
پیش بود تب سنجاقکی گرفتی و بدنت پر دونه شد.....
چقدر ترسیده بودم اما خب بخیر گذشت
مامانی خوشگلم می بینم که ماشالله هزار الله اکبر از ۱ تا ۱۰ رو می شماری
و حروف انگلیسی رو تا حرف H
قربونت برم که اینقده ماهی و طاقت ناراحتی مامان رو نداری و تا کمی از دستت ناراحت می شم می
یای و صورتم رو می بوسی...
اونروز با بابایی رفتی آرایشگاه و دیگه مو نموند تو سرت و کوتاه کوتاه کرد بابایی سرتو و اومدین قیلفت
خیلی عوض شده بود.... بامزه بامزه
سومین شب یلدات هم پساپس مبارک باشه شب خوبی بود خوش گذشت عکسها تو دوربین مونده به
محض اینکه از دوربین ریختم تو سیستم می زارمشون.
از بابا جون و بابایی هدیه شب چله گرفتی دستشون درد نکنه....
اونقدر دیگه برات ماشین خریدیم دیگه هیچ جایی تو خونه نیست....
همه ماشینها رو وقتی جاروبرقی می کشم پشتش ردیف می کنی و پا به پام می یای
پریشب برای اولین بار سرت داد کشیدم ببخش تو رو خدا شرمنده و تو هیچی نگفتی و لباتو جمع کردی
و رفتی رو تخت دراز کشیدی و صورتت رو به بالش چسبوندی... دلم ریش ریش شد و وقتی گرفتمت بغلم
بغضتو شکوندی و گریه کردی و منم همراهت گریه کردم... ببخشید تو رو خدا بعضی وقتها لج مامان رو
درمیاری...... چند تا عکس ازت گرفتم این پایین می زارم همیشه زنده باشی![]()
اینجا هنوز موهات بلنده

ژستت منو کشته


و ماشینهای مدل بالا در پشت جاروبرقی که همه شکسته شدن
آره توي ناز، توي مهربون، توي .... مامان الان ساعت نزديك ۱۲ شب چشمام پر اشك... هيچوقت با نوشتن نمي
شه عمق سوختن جيگر و قلب رو به كسي نشون داد....
چشماي درشتش آروم داشت نگاهم مي كرد و خدايا چقدر اين نگاه آرامش داشت و از پس اون لبخند نازت بود كه
مهمون لبات شد... من كه آماده شده بودم برم پاهام چسبيد زمين... انگار يه قدرتي نمي زاشت كه برم
مگه مي شد از اون جشمها دل كند مگه مي شد از اون آرامش فرار كرد
بارالها چي شده به من چرا اين روزها عجيب دلتنگي بچه ام رو مي كنم... با اينكه چند ساعتي ازش دورم اما انگار
اومدم و آروم كنارت دراز كشيدم و گفتم ماماني محمدمبين جونم قربونت برم فدات شه ماماني بخواب اما فقط
لبخند مي زدي هيچي نمي گفتي... دستتو دراز كردي و صورتم رو آروم نوازش كردي... تو مي فهميدي و حس
مي كردي كه دارم ازت دور مي شم و با دستت بهم اينو مي فهموندي كه نرم....
من مادرم؟؟؟؟ يعني من مادرم؟؟؟؟ اين سوال رو چند بار از خودم پرسيدم اما جوابي نداشتم براش!!!
باز ازت عاجزانه خواستم بخوابي تا برم چون مي دونستم نگاهت نمي زاره كه برم...
گفتم برم محمدمبين جون؟؟ با صداي خيلي آرومي گفتي نه... و همين يه كلمه تو براي اينكه اشكام شروع به
ماماني بايد مي رفتم و ديرم شده بود آخه ماماني پسر نازم الان نمي فهمي و مي دونم در حقت بدي مي كنم
اما خدا شاهده همه اينها به خاطر تو و آيندته.... پس از اين مامان بد خورده نگير و حلالش كن
امشب از اون شبهاست كه دلم يه دنيا گريه مي خواد ... خيلي دلتنگم خيلي ...
محمدمبينم عزيزيم جيرانيم ماراليم هميشه منه خاطير ياشا منده سنه خاطير ياشيارام![]()
جيگر ماماني
چقدر خودمو دارم سرزنش مي كنم كه برخلاف ميل باطنيم مجبورم صبح ها تو رو مهد بزارم
هم من هم بابايي كلي از اين مساله ناراحتيم ولي خب چي مي شه كرد مي دونم پسر خوبي هستي
و موقعيت من و بابايي رو درك مي كني
مهدكودك نيلوفر رو خوب تعريف كردن و بعد كلي تحقيق از بين ۱۰ تا مهدكودكي كه انتخاب كرده بودم
اینجا مورد تایید واقع شد و اونجا ثبت نامت کردیم.
برام خیلی سخت گذشت امروز
هی با خودم فکر می کردم که داری چی کار می کنی... آب خوردی... گرسنت نیست که...
فدات شم مامانی فقط می تونم یه چیزی بگم من رو ببخش که در حقت این ظلم رو می کنم
از خواب ناز بیدار می شی و هم پای ما می ری بیرون.... اشک امون نمی ده بقیه حرفامو بنویسم
دلم خیلی گرفته مامانییییی خیلیییییییییییییییییییییییییی
قدمت خیر بود پسرم
وقت ندارم فعلا بعدا می یام مفصل توضیح می دم
دوستت دارم بوس بوس
پسرمممممممممممم عمرمممممممممممم عزیزمممممممممممممممم
چطور بگم و چطور ثابت کنم که واست می میرم
پسرم سلام
تو تنها موجود زمینی که برای روز تولدش انقدر بی تابم.
پسرم، امروز تو دومین سال زندگیت رو پشت سر می گذاری و وارد یه دوره جدید می شی . آدمای بیشتری رو
می شناسی و ارتباط های جدید و شناختن که بزرگترین درد زندگیه .
می فهمی که تو زندگی جز بازی های کودکانه و احساسات ناب یه روح پاک، زشتی هایی هم هست. سختی
هایی هم هست
می فهمی که قضاوت می شی بی اونکه بپرسن چرا .
می فهمی حتی فرصت دفاع نداری گاهی .
می فهمی هر کسی می تونه به واسطه عدم اعتماد ریشه ای نزدیکانت به تو ، به راحتی تو رو خراب کنه پیششون
اما همۀ دار و ندار من:
توی زندگی جز همۀ اینا، چیزهایی هست که می شه بواسطه اونها بهتر باشی و لبخند بزنی
به واسطه پدری که همه زندگیش شدی
به واسطه صداقت مثال زدنی که داری
بواسطه دوستایی که تو رو ورای جنس و جنسیتت و فقط به خاطر انسان بودنت، دوستت دارن
بواسطه سلامتی که خدا بهت داده
و بواسطه خدایی که هست و در تو جاریه .
خدایی که گم نشده تو وهم و خیال خیلی از آدما و خدایی که ازت انتظار دارم خودت بشناسیش و خودت راه اطاعت و کرنش در برابرش رو پیدا کنی
ازت انتظار داریم من و بابایی
انتظار داریم ازت که صادق باشی و مثل همیشه وقتی کار اشتباهی می کنی با شجاعت بیای و بگی: این کار
رو من کردم ولی ببخشید.
انتظار دارم ازت که گذشت کنی .
انتظار دارم ازت که بی توقع محبت کنی.
انتظار دارم ازت که کسی رو قضاوت نکنی .
انتظار دارم ازت که احساس تعلق داشته باشی اما مالکیت نه .
انتظار دارم ازت که تلاش کنی برای حل مشکلاتت . نه این که بشینی و مرداب شی و نهایتا سعی کنی
حریفت رو خراب کنی جای اینکه حرکت کنی و بجوشی عین چشمه.
انتظار دارم ازت که دوست داشته باشی بی اونکه نیاز باشه حتما جوابی بگیری؛ چون محبت کردنه که زیباست.
انتظار دارم ازت که برای خودت داشته های زیادی بسازی و همه دنیا رو توی دلت جا بدی.
از همین جا تو رو برای همیشه به نور و گرمای عشق لایزال خداوند مهربون می سپارم . باور کن همه آدما
وقتی جایی گیر می کنن، نقطه ای رو می بینن تو دوردست و انتظار حمایتی دارن از یه وجود ناشناخته .
انتظار دارم اون وجود ناشناخته رو بشناسی و دوست داشته باشی و بدونی اون دستگیر همه دستای تنهاست.
محمدمبین نازنینم
با همه عشق یه مادر دوستت دارم و امشب قشنگترین آرزوها رو برات دارم.
شبی که من همراه تو زاده شدم
شبی که بی شک بزرگترین تاثیر رو تو حضورم داشته و خواهد داشت.
و من به احترام صداقت کودکانه ت بهت قول می دم که بی منت تا توانی دارم برای بودن در کنارت باشم و
تمام سعی و تلاشم رو در جهت انتقال اونچه که تو این سالها دیدم و شناختم به تو بکنم.
مراقب داشته هات باش نوگل زیبای من![]()